افسانه‌ای به نام حیات

افسانه‌ای به نام حیات

فرزند چشمه است ولی تا بستری برای حركت پیدا نكند، رود نمی‌شود بلكه دیر یا زود، جایی هرز می‌رود.
نویسنده: زهیر توکلی
تاریخ انتشار:
76 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
0 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

در این گفتار باز هم با زبان فارسی و ظرائف و دقائق معنوی آن سر و كار داریم. موضوع ما تركیب اتباعی «زاد و توش » یا « زاد و توشه » است. این « زاد » كه در « زاد و توشه » حضور دارد، چه نسبتی با زادن دارد؟
نخست درباره خود «زاد و توشه» فكر كنیم. روشن است كه رایج‌ترین مورد استفاده این تركیب اتباعی، برای سفر است. زاد و توشه را برای سفر فراهم می‌آوریم. زاد و راحله هم می‌گویند كه در این صورت، منحصرا برای سفر استفاده می‌شود زیرا راحله از رحلت به معنی بار و بنه برداشتن و به راه افتادن و كوچیدن است. زاد و بود هم داریم كه به معنی همه سرمایه آدمی است مثل این كه طرف می‌گوید: سیل آمد و همه زاد و بودمان را برد.
اولین نكته این است كه اصل سرمایه زندگی ما خود همین زنده بودن است، خود زندگی، سرمایه اصلی زندگی است: زادن و بودن یعنی زاده شدن و بودنی كه دنباله و پی‌آمد و بركت آن زاده شدن است؛ چرا كه ما هرچه داریم، از پدر و مادرمان داریم و از استعدادها و علاقه‌ها و سلیقه‌ها از دریچه وجود پدر و مادرمان رسیده است. یك نگاه به خودمان بیندازیم! می‌بینیم كه  مادّه و ملات اولیه شخصیتمان را به میراث از پدر و مادر و پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایمان آورده‌ایم با خود از همان نخستین دم ماضی: زادن وبودن.
  یا بگو زاییدن و بودن یعنی تولید مثل و تكثیر نسل كه لازمه‌اش ازدواج است و تشكیل خانواده و لازمه ازدواج و تشكیل خانواده، عشق است زیرا اگر عشق نباشد، ازدواج یعنی «دویكی شدن» دوامی نخواهد یافت بلكه در بیشتر موارد، خود این «دویكی شدن » و ازدواج، كارنامه عشقی آتش‌افروز و آشوب‌ناك بوده است. زاییدن و بودن زیرا بودن ما در بودن فرزندانمان امتداد می‌یابد و به بركت فرزندان، مرگ ما پایان ما نخواهد بود.
 زاد و رود هم می‌گویند كه رود یعنی فرزند و چه جالب است كه این رود به معنای فرزند با آن رود به معنای رودخانه، در این تركیب اتباعی « زاد و رود » شدیدا سازگار است زیرا زادن، مثل زایش چشمه‌ای است كه از دل سنگ و خاك می‌تراود و هیچ معمایی مثل زادن نیست كه هرگز حل نشده باشد و در عین حال این همه دم‌دستی و روزانه باشد همین اتفاق زادن كه از بطن یك كنش و واكنش دو نفره صد در صد بیولوژیك و غریزی، موجودی به ظهور برسد به نام نامی انسان، یك انسان تازه و یك آفرینش هزارتوی جدید و هزارعالم پیچ در پیچ كه در همین یك تكه گوشت دو سه كیلویی عاجز به نام نوزاد درنوردیده شده و بسیار زودتر از آن كه فكرش را بكنی، می‌بینی كه این، یك آدمی‌زاد كامل است كه آرام آرام خصوصیات ویژه و منحصر به فردش از خفا به در می‌آید؛ انگار روزی كه این نوزاد از زهدان مادرش پا به این جهان می‌گذارد، طوماری است كه آن را لوله كرده‌اند و درنوردیده‌اند و همین طور كه بزرگ می‌شود، این طومار را پیش چشممان دارند باز می‌كنند. پس رود كه فرزند باشد، همان رود است كه پس از زایش چشمه دیگر راه خودش را می‌رود و چه ناهموار است این بستری كه نامش زندگی است و رود یعنی فرزند باید مثل رود راهش را بكشد و رسم كند روی سنگ و صخره و خاك و خل تا بشود رود. این آب كه از سرچشمه جدا شده است، رود چشمه است یعنی فرزند چشمه است ولی تا بستری برای حركت پیدا نكند، رود نمی‌شود بلكه دیر یا زود، جایی هرز می‌رود و خاك بی‌تفاوت او را تا قطره آخرش می‌بلعد و فرو می‌برد؛ یا ماندابی می‌شود مایه ننگ چشمه‌ای كه مادرش بود و نفس به نفسش تراویدن و پوییدن.
بدین ترتیب، روشن می‌شود كه این بن ماضی زادن یعنی «زاد » در « زاد و توشه » چه كاره است. این زندگی یك سفر است و توشه‌ای می‌طلبد این سفر ولی مهم آن است كه توشه سفر انسان، در خود وجود انسان، نهفته شده است. انسان ارزش‌ها و فضیلت‌هایش را  از درون خودش استخراج می‌كند ؛ از همان لحظه نخست سفر، از همان ثانیه‌ای كه صدای گریه نوزاد علامت زنده بودن و سالم بیرون آمدن او از جهان كوچك داخل رحم مادر است، بذر یك شناسایی در آدمی كاشته می‌شود و این بذر شناخت است كه باید ببالد و سبز شود والا این دو روزه حیات، افسانه‌ای بیش نیست.
* در عربی هم ریشه « ز+و+د» هم به معنی توشه اندوختن است.
 

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: