عبادت کردن یعنی خدمت بی‌چشم‌داشت

عبادت کردن یعنی خدمت بی‌چشم‌داشت

معنی پرستش فقط عبادت كردن نیست. در بطن این كلمه، خدمت كردن و از جانب خود چیزی در میان نیاوردن است.
نویسنده: زهیر توکلی
تاریخ انتشار:
178 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
1 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

امروز می‌خواهم درباره واژه « پرستار» حرف بزنم. ممكن است پیش خود بگویید: این كه نقلی ندارد؛ پرستار اسم یك شغل است. بله؛ من هم این را می‌دانم ولی در گذشته زبان فارسی، پرستار معنی دیگری داشته است. در شاهنامه فردوسی، پرستار به معنی «خدمت‌كار» و «كنیز» بوده است. می‌خواهیم بدانیم از آن پرستار به معنی كنیز و خدمت‌كار، تا این پرستار به معنی امروزی چه راهی طی شده است.
پرستار به پرسش مریض می‌آید؛ احوال‌ او را می‌پرسد و با دیگران فرق دارد. او شبیه دیگران صرفا برای روحیه دادن به مریض نیست اگر احوال  او را می‌پرسد. احوال‌پرسی پرستار، برای خدمت به اوست و به خاطر همین، مریض در پاسخ احوال‌پرسی دیگران، می‌گوید: « خوبم؛ خدا را شكر» و نهایتا اطلاعاتی كلی از حال خود ارائه می‌كند ولی در قبال احوال‌پرسی پرستار، او هرچه هست، روی دایره می‌ریزد و چه بسیار حاجت‌های مریض به پرستار كه در حالت عادی اگر مریض را بكشند، حاضر نیست با دیگران در میان بگذارد. پرستار به نوعی محرم اسرار بیمار است.
 پرستار در معنی امروزی‌اش، كارش خدمت به بیمار بر اساس نظر طبیب است. او از خود نظری نمی‌دهد و تجویزی نمی‌كند بلكه كارش رعایت حال مریض و مراقبت از اوست و بس. او به بد و خوب مریض كاری ندارد و از درستی و نادرستی تشخیص پزشك نیز پروایی ندارد. او مسئول نادرستی تشخیص پزشك نیست؛ هرچه پزشك بگوید، همان می‌كند و هرچه نیاز بیمار بیفتد، همان را برمی‌آورد. او از بیمار و پزشك از هیچ كدام توقع سپاس ندارد. كارش این است. كارش خدمت رساندن به بیمار بر وفق فرمان پزشك است.  در بیمارستان، «خدمت» كردن، بیش از همه بر دوش پرستار می‌افتد.
پس آن پرستار به معنی خدمت‌كار را به درستی استخدام كرده‌اند برای نام این شغل. جالب است كه «پرستنده» هم در شاهنامه فردوسی غیر از معنی «عابد» معنی «برده، بنده و غلام»  هم بوده است یعنی ایرانی به جای «عبد» در عربی، پرستنده را به عنوان برابرنهاد و مترادف برگزیده است.
حال می‌رسیم به آنچه می‌خواستم از نخست بگویم. معنی پرستش فقط عبادت كردن نیست. در بطن این كلمه، خدمت كردن، بی‌نظر و بی‌چشم‌داشت بودن، بر طبق دستور عمل كردن، كم و زیاد نكردن و از جانب خود چیزی در میان نیاوردن است.
می‌گویند یك بار عارفی، غلامی را دید كنار دیوار ایستاده، لرزه بر بدنش افتاده، آب به چشم آورده است و زیر لبی چیزهایی می‌گوید. غلام را اربابش پی كاری فرستاده بود و در این ماموریت، سهو و خطایی از غلام سر زده بود و او از دهشت روبرو شدن با اربابش به این حال افتاده بود. عارف آهی از دل پردرد برآورد و گفت: كاش من به اندازه این غلام از اربابم می‌ترسیدم.
 

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: