وقتی  گفت «تک و تنها»، ما خندیدیم

وقتی گفت «تک و تنها»، ما خندیدیم

ما فکر می‌کردیم اگر قرار است آخرش، به خاطر مرور نکردن هر روزه‌ی درس‌ها، توی هچل بیفتیم، پس چرا همه بی‌خیال‌اند.
نویسنده: مریم مرتضوی
تاریخ انتشار:
431 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
1 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند
اولین جلسه‌ی کلاس بود و استاد مقابل همه‌ی دانشجوها ایستاد تا برنامه‌ی کاری‌اش را در طول ترم توضیح بدهد. حرف‌هایش زیاد طول نکشید. آخرش گفت: «امتحان ماهیانه و میان‌ترم و این حرف‌ها نداریم، همه چیز همان امتحان آخر ترم است که همه حاضر می‌شوید و طبعاً تک و تنها، به همه‌ی سؤال‌ها جواب می‌دهید و خلاصه خودتانید و خودتان.»

 

 

 
وقتی گفت «تک و تنها» صدایش خروسی شد. کلاس از خنده ترکید.
 
بعد استاد ترجیح داد حرف‌هایش را خلاصه کند: «این نکته را هم گرچه واضح است و شما دیگر بچه‌دبیرستانی‌های پارسال نیستید، باز می‌گویم: هر چند وقت یکبار سری به جزوه‌هایتان بزنید و درسها را مرور کنید و همه‌ را برای آخر ترم نگذارید. ممکن است سخت باشد یا گاه حوصله نکنید، اما درستش همین است.»
 
ما به همدیگر گفتیم: «کو تا آخر ترم!» و خنده‌هایمان را حبس کردیم تا استاد یکبار دیگر صداش خروسی شود.
 
ترم شروع شد. ما فکر می‌کردیم که اگر قرار است آخرش، به خاطر مرور نکردن هر روزه‌ی درسها، توی هچل بیفتیم، پس چرا هیچ کس درس خواندن را جدی نمی‌گیرد؟ و همه احتمالاً در گوشه‌ی ذهن‌هایمان با تئوری اکثریت یعنی مشروعیت بازی بازی می‌کردیم و اینکه «مگر می‌شود همه اشتباه کنند؟» و «من که تنها نیستم» و «بالاخره یک جوری می‌شود» و «حالا فعلاً» و...
 
شب امتحان آخر ترم که شد، انگار چشم‌هایمان زبان باز کرده بودند و داد می‌زدند. داد که می‌زدند، صدایشان در سر می‌پیچید و خستگی را می‌داد به اعصاب و عضلاتمان. و ما هر چقدر سعی کردیم، نتوانستیم با چشم‌هایمان که فریاد می‌زدند کنار بیاییم. نه رشوه می‌شد دادشان برای انکار خستگی، نه التماسشان می‌شد کرد تا این یک شب را با ما مدارا کنند.
 

روز امتحان پایانی شد و رفاقت به درد هیچ کداممان نخورد. هر کداممان بایست می چپیدیم توی یک کلاس، که صدا به صدا نمی‌رسید. برگه‌ی امتحان آخر ترم را که دادند دستم، یاد استاد افتادم که اولین جلسه‌ی کلاس وقتی گفت «تک و تنها»، صدایش خروسی شده بود.

قال الله تعالی: وَلـَقَـَد جـِئتـُمُونا فـُرادىٰ كـَما خَلـَقناكـُم أوَّلَ مَرَّةٍ وَ تـَرَكتـُم ما خَوَّلناكـُم وَراءَ ظـُهُورِكـُم وَ ما نـَرىٰ مَعَكـُم شُفـَعاءَكـُمُ الـَّذينَ زَعَمتـُم أنـَّهُم فيكـُم شُرَكاءُ لـَقـَد تـَقـَطـَّعَ بَينـَكـُم وَ ضَلَّ عَنكـُم ما كـُنتـُم تـَزعُمُونَ.

امروز همچون نخستین بار که شما را آفریدیم، یکه‌ و تنها نزد ما حاضر شده‌اید. آنچه را به شما دادیم در دنیا رها کرده‌اید. همراه شما نمی‌بینیم شفاعت‌کنندگانی را که می‌پنداشتید در تدبیر امورتان شریک خدایند ــ پیوندی میان شما و آنها نیست ــ و پندارهای شما نیز از کفتان رفته است.

(سوره انعام، آیه ۹۴)


ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: