شب یلدا و تصمیم‌های کبری

شب یلدا و تصمیم‌های کبری

برگه را برمي دارم. اولین برنامه‌ی امروز ساعتش گذشته. چشمهایم را می‌مالم؛ دومی هم واجب نیست امروز انجام شود.
نویسنده: محبوبه سربی
تاریخ انتشار:
528 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
0 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند
همیشه شب، من را یاد فردا و کارهای فردا انداخته. امروز که تمام شد و رفت. لااقل فردا را نباید از دست بدهم. به خصوص اگر پاییز و زمستان باشد که روزهایش کوتاه است و آدم به هیچ کاری نمی‌رسد؛ تا به خودت بیایی غروب شده. در عوض، شب تا دلت بخواهد بلند است و می‌شود برای فردا برنامه نوشت و تصمیم گرفت.

هیچ شبی نشده به کارهای روزی که گذرانده‌ام فکر کنم. یادم نمی‌آید نشسته باشم حساب کتاب کرده باشم که امروز چه کارهایی باید می‌کردم و کردم و چه کارهایی باید می‌کردم و نکردم. من اگر شب یک فهرست از کارهای فردا ننویسم، خوابم نمی‌برد.

از آنهایی که مخصوص فرداست شروع می‌کنم. بعد، کارهایی را که امروز وقت نکردم انجام بدهم اضافه می‌کنم و وقتی می‌بینم برگه هنوز جا دارد، به کارهای تازه فکر می‌کنم.

تمام طول شب‌های بلند را می‌خوابم. فهرست کارهای فردا، بالای سرم، منتظر روز است ــ روزی که چون کوتاه است، دیر شروع می‌شود و من هنوز خوابم.

از خواب مفصل دیشب هنوز کسلم که برگه‌ی بالای سرم را نگاه می‌کنم. تمام بدنم درد می‌کند. برگه را برمي دارم. اولین برنامه‌ی امروز که ساعتش گذشته. چشمهایم را می‌مالم؛ دومی خیلی واجب نیست همین امروز انجام شود. خوب که نگاه می‌کنم می‌بینم سومی را اصلاً دیشب نباید جزء کارهای امروز می‌نوشتم؛ فردا انجام شود هم طوری نيست. خمیازه‌ای به بلندی دیشب می‌کشم و هنوز توی رختخوابم که می‌بینم چهارمین تصمیم امروز را هیج جور نمی‌شود بی‌خیال شد. بقیه را اصلا نگاه هم نمی‌کنم.

ظهر که بیرون بزنم، تا غروب چهار- پنج ساعت بیشتر وقت نیست. هنر کنم شب نشده به همان یکی برسم.

الامام علی عليه‌السلام: ما اَنقَضَ النَّومَ لِعَزائِمِ اليَوم.

چه بسيار خواب‌های شبانه كه تصميم‌های روز را بر هم زده است.

(ميزان الحكمه، ج ۱۳، ص ۶۵۵۰)
 

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: