جاپای هیچ‌كس سالم نمی‌ماند

جاپای هیچ‌كس سالم نمی‌ماند

مهم اینه كه راه واز شه. كه جاده‌ی روی برف‌ها كوبیده بشه. جاده كه واز شد دیگه جاپا به چه درد می‌خوره؟
نویسنده: جلال آل احمد
تاریخ انتشار:
811 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
2 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند
از جام شیشه‌ی کره‌فروشی سر چهارراه که از تو بخار کرده بود و شیارهای روشن‌تری در زمینه‌ی مات آن پایین می‌دوید، نور کدری بیرون می‌تافت. و در روشنایی آن جاده‌ای که میان برف پیاده‌رو پیش می‌رفت پیدا بود. شاید دو نفر به زور می‌توانستند از آن بگذرند. راهی بود که روی برف باز شده بود و جاپاها در میان ن روی هم نشسته بودند و یکدیگر را زیر گرفته بودند.

گوشه‌ی راست یک پاشنه‌ی با نعل ساییده‌شده‌اش، تخت باریک و کوتاه یک کفش زنانه، نشانه‌ی چهار تا انگشت پای چپ که برهنه روی برف نشسته بود، آجیده‌ی یک گالش بزرگ مردنه که مطمئن به جا مانده بود و نشانه‌ی کارخانه‌ی سازنده‌اش را هم می‌شد خواند، و همه‌جور جاپاهای دیگر، در تنگنای راه باریکی که از میان برف‌ها پیش می‌رفت کنار هم نشسته بودند؛ روی هم مانده بودند و در روشنایی ماتی که روی برف پیاده‌رو می‌افتاد، با هم در آمیخته بودند و من یک‌باره به فکر تازه‌ای افتادم:

«می‌بینی؟ می‌بینی چطور شده؟ جاپای هیشکی سالم نمونده. سالم باقی نمونده. جاپای کی سالم مونده که مال تو بمونه؟ جاپای مردم که لازم نیس باقی بمونه. جاپای مردم بایس راه رو واز کنه. مهم اینه که راه واز شه. که جاده‌ی روی برف‌ها کوبیده بشه. جاده که واز شد دیگه جاپا به چه درد می‌خوره؟ مال تو هم همین‌طور. گیرم که جاپات گم بشه، عوضش تو جاده گم شده. تو جاده‌ای که از رو برف‌ها جلو می‌ره. تو جاده‌ای که مردم ازش می‌آن و می‌رن. گیرم که جاپات گم می‌شه، اما عوضش جاده واز شده جاده‌ی میون برف‌ها...»

انتخاب بریده: وجیهه محمدطاهری


زن زيادي، نشر جامه‌دران، چاپ اول، اسفند ۸۴

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: