به عقلتان استراحت بدهید

به عقلتان استراحت بدهید

استاد سوال می‌کرد ولی کسی نظر نمی‌داد جز او. کسی حواسش به درس نبود انگار.
نویسنده: فاطمه مرشدی
تاریخ انتشار:
538 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
1 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند
دیر کرده بود استاد. مثل بیشتر وقت‌ها. بچه‌ها هم سرخوش از این تاخیر داشتند با هم می‌گفتند و می‌خندیدند. همه دور میز بزرگ نشسته بودند و با هم حرف می‌زدند. دخترها داشتند اتفاقاتی که دیروز برایشان افتاده بود یا مهمانی‌ای که رفته بودند را بدون چشم‌پوشی از کوچک‌ترین جزئیات تعریف می‌کردند. آمار این که کی چی پوشیده بود و چی گفته بود را به هم می‌دادند. پسرها هم آخرین قیمت‌های بازار خودرو را زیر و رو می‌کردند. بعد هم نتیجه‌‌ی جام باشگاه‌ها را تحلیل و آنالیز می‌کردند و می‌رسيدند به این که امشب منچستر با بارسا بازی دارد و آب از لب و لوچه‌شان راه می‌افتاد با تعریف از رقص مسی در زمین فوتبال و معجزه‌های گواردیولا در چینش بازیکن.

همه درباره‌ی همه چيز نظر می‌دادند. نبود حوزه‌ی تخصصی‌ای که کسی نظری در آن نداشته باشد. او داشت به همه‌ی این تبادل نظرها در کمال دقت گوش می‌کرد، بدون این که حتی نیم نگاهی به اطرافش کند. صندلی را هول داد عقب تا بین دو نفری که دو طرفش نشسته بودند مانع نباشد و راحت هم را ببینند و حرف بزنند. با این که صندلی‌اش از همه عقب‌تر بود، سفت تکیه داده بود به صندلی چوبی و تا جایی که می شد دست‌هایش را دراز کرده بود تا به میز برسد. خط‌های بی‌معنی‌ای می‌کشید روی کاغذ سفید و از بین این خط‌ها دور شکل‌هایی را پررنگ می‌کرد. گه‌گاهی سوالی را که می‌پرسیدند جواب می‌داد و همراهی کوتاهی با جمع می‌کرد ولی سرجمع حرف‌هایش به اندازه‌ی یک صدم جمله‌های بقیه نمی‌شد.

استاد که آمد انگار ختم تمام جلسات نقد و بررسی را اعلام كردند و سکوت جایگزین شد. استاد بی‌مقدمه رفت سراغ درس. سوال می‌کرد و نظر می‌خواست از بچه‌ها، ولی کسی نظر نمی‌داد جز او. کسی حواسش به درس نبود انگار. همه مانده بودند توی حرف‌های قبل از ورود استاد. داشتند حلاجی می‌کردند همه چیزهایی را که شنیده بودند. جا مانده بودند توی مهمانی‌ها و دیروزها و جام باشگاه‌ها.

الامام الصادق علیه‌السلام: السکوت راحة العقل.

امام صادق علیه‌السلام: سکوت استراحت عقل است.

(امالی‌الصدوق، ۲۶۸)


ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: