چندتا دویست تومنی، چندتا لقمه...

چندتا دویست تومنی، چندتا لقمه...

اگر این برچسب یکسان‌سازی قیمت‌ها روی پنجره‌ی تاکسی‌اش چسبانده نشده بود، حسابی دولا پهنا حساب می‌کرد.
نویسنده: وجيهه محمدطاهری
تاریخ انتشار:
629 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
0 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند
سوار ماشین که شدم "سلام" نسبتاً بلندی حواله‌ی راننده کردم و بعد کیفم را از کولم باز کردم و گذاشتم روی پاهایم. مسیر، طولانی بود و من، خسته. توی سرمای این وقت سال، گرمای نصفه و نیمه‌ی آفتاب کم‌جان پاییزی، خوب می‌توانست پای آدم را گرم کند. مثل همیشه وسط‌ راه، توی کیفم دنبال کیف پول سرخابی‌ام گشتم و درش آوردم.

پول‌های مچاله‌ی توی کیف پول را گشتم و وقتی دیدم ۸۰۰ تومان خرد ندارم، یک هزاری درآوردم و کیف پول را سراندم سر جای قبلی‌اش. هیچ‌وقت دوست ندارم پول مچاله بدهم دست راننده‌ی تاکسی؛ حتی اگر بقیه‌ی پولی را که راننده‌ی قبلی بهم داده، مچاله کرده‌باشم و گذاشته‌باشم توی کیف. طبق عادت با دست، خط‌های پول را صاف کردم و تاهایش را باز. مثل این‌که خیلی وقت باشد مچاله مانده باشد، زمان بیشتری برد تا صاف شود.

کم‌کم خطوط پررنگ، محو شدند و این فرصت را پیدا کردم که یک تا از وسط اسکناس بزنم. این‌طوری شکل بدقواره‌ی مستطیلی، مربعی صاف می‌شد و من بیشتر دوستش داشتم. اصلا دوست دارم پول را با آن شمایلی که دوست دارم بدهم دست راننده‌ی تاکسی.

نزدیکی‌های مقصد که رسیدم، دستم را دراز کردم سمت راننده و با یک "بفرمایید" پول را دادم دستش. دلم نمی‌خواست به مقصد که رسیدم، سر معطلی پس دادن ۲۰۰ تومانی‌ام غر راننده و فحش سایر مسافرها را به‌جان بخرم. پول که رسید توی دستش، گله و شکایت از گران‌شدن بنزین و ترافیک و هوای آلوده را شروع کرد. با خودم گفتم، از آن‌هایی است که اگر این برچسب یکسان‌سازی قیمت‌ها روی پنجره‌ی تاکسی‌اش چسبانده نشده بود، حسابی دولا پهنا حساب می‌کرد.

رسيديم. گفتم: «هر جا لطف کنید پیاده می‌شم.» محکم زد روي ترمز. از ماشین که پیاده می‌شدم، دیدم هیچ عکس‌العملی برای پس‌دادن مابقی پولم از خودش نشان نمی‌دهد؛ گفتم: «۱۰۰۰ تومنی دادم خدمتتون.» هنوز پای دومم را از ماشین بیرون نگذاشته بودم که گفت: «توی این ترافیک باید ۱۵۰۰ ازت بگیرم. ۱۰۰۰ هم که می‌دی باز طلب‌کاری؟! لابد انتظار داری ازت ۸۰۰ بگیرم، نه خانم این برچسبه چرت گفته!»

فرصت نکردم جوابش را بدهم؛ با همان شدت قبلی پایش را فشار داد روي پدال، این‌بار روی پدال گاز. راه افتادم سمت مترو و رفتم توی فکر:
(با احتساب ۲۰۰ تومان‌هایی که بنا بود از بقیه مسافرها بگیرد) یعنی این ۸۰۰ تومان چند لقمه می‌شد؟!

... ألّا تَطغَوا في الميزانِ، وَ أقيمُوا الوَزنَ بِالقِسطِ وَ لا تُخسِرُوا الميزان.

... تا در ميزان طغيان نكنيد (و از مسير عدالت منحرف نشويد)و وزن را بر اساس عدل برپا داريد و ميزان را كم نگذاريد!

(سوره‌ی مباركه‌ی الرحمن، آيات ۸ و ۹)


امام علی علیه‌‌السلام:

لا یُعابُ المَرْءُ بِتَاخیرِ حَقِّهِ، اِنّمَا یُعابُ مَنْ اَخَذَ ما لَیسَ لَهُ.

برای انسان عیب نیست كه حقش تاخیر افتد، عیب آن است كه چیزی را بگیرد كه حقش نیست.

(أمالی، ج ۱، ص ۷۶)

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: