دست كج، زبان راست

دست كج، زبان راست

بعضی از آدم‌‌ها سعی می‌‌کنند که دزدی را کاری زشت و ناپسند جلوه دهند. البته همه‌‌ی این افراد هم سوء نیت ندارند.
نویسنده: سيد مهدي شجاعي
تاریخ انتشار:
435 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
0 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

بعضی از آدم‌‌ها سعی می‌‌کنند که دزدی را کاری زشت و ناپسند جلوه دهند. البته کاش فقط سعی می‌‌کردند؛ عده‌‌ای واقعاً باورشان شده که امرار معاش از طریق دزدی کاری ناشایست است. نگاه این قبیل آدم‌‌ها به یک دزد یا سارق، شبیه نگاه یک فرد خلافکار است. این‌ها حتی نسبت به رشوه و اختلاس هم نظر مثبتی ندارند و اگر زمانی در معرض داد و ستد رشوه یا انجام اختلاس قرار بگیرند، به انحای مختلف سعی می‌‌کنند که اسم دیگری روی آن بگذارند و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند، از ترس این‌که مبادا مورد سرزنش دیگران واقع شوند یا وجدان درد بگیرند.

- سلام جانم!

البته همه‌‌ی این افراد هم مقصر نیستند یا الزاماً سوء نیت ندارند. جو جامعه و افکار عمومی به قدری مسموم شده که همه‌‌ی مردم به‌راحتی نمی‌‌توانند درست و غلط و ناحق را از هم تشخیص بدهند. بله! سؤال این بود که این نگاه منفی و نادرست نسبت به دزدی چگونه در جامعه رایج شده؟ یا به عبارت دقیق‌‌تر، چه کسانی دزدی را بدنام کرده‌‌اند یا باعث به‌وجود آمدن نگاه منفی نسبت به دزدی در جامعه شده‌‌اند. پاسخ من در یک جمله این است: "کسانی که عرضه و شهامت دزدی ندارند، سعی می‌‌کنند که دزدی را عملی خلاف جلوه بدهند و چهره‌‌ی دزدان شریف و زحمت‌کش را مخدوش و مغشوش کنند وگرنه کسی که طعم شیرین سرقت را چشیده باشد، محال است که نسبت به این حرفه خیانت کند و زبان به دروغ، خدعه و خیانت بگشاید." البته همین‌جا یک نکته هم اضافه کنم؛ که در شغل دزدی هم مثل هر حرفه‌‌ی دیگری آدم خوب و بد وجود دارد و به خاطر وجود چند خلافکار در این کسوت، نباید اصل آن را زیر سؤال برد. به عنوان مثال، راستی و صداقت یکی از اصول و قواعد این حرفه است. کسی که اهل دروغ و خیانت و پشت‌ هم‌اندازی است، غلط می‌‌کند که خودش را دزد یا سارق جا بزند و این کسوت را بدنام کند.

ـ سلام جانم!

بعد از این مقدمات، حداقل متوجه شدید که نه آن‌چه در رسانه‌ها و مطبوعات عنوان شده صحت دارد و نه از آنچه در پرونده پزشکی من آمده. هدف من از تکثیر عنوان سخرانی‌‌ام، یعنی همین "دست کج، زبان راست"، و چسباندن آن بر در و دیوار و شیشه‌ها این نبود که دوستان را با یک عنوان جذاب پای سخرانی‌ام بکشانم؛ هدفم این بود که اولاً خودم و دیدگاه‌‌هایم را در کمال روشنی و صراحت بشناسانم و ثانیاً تفاوت میان نگاه و عملکرد خودم با دیگران را تبیین کنم. اختلاف میان من و رقبا ـ یعنی کسانی که بستری شدن داوطلبانه در بیمارستان روانی را به من تحمیل کرده‌اند ـ اختلاف اساسی و بنیادی نیست. اختلاف نظر ما بیشتر به شکل و ظاهر مسأله مربوط می‌شود تا عمق و اساس آن. به تعبیر دقیق‌تر، این‌طور نیست که آن‌ها دزد نباشند یا با دزدی مخالف باشند؛ آنها هم مثل بقیه دزدی می‌کنند؛ چیزی که بر نمی‌تابند، اقرار و اعتراف به دزدی است.

کاش مشکل آن‌ها فقط همین بود. دزدان زیادی در طول تاریخ بوده‌اند که جرأت و شهامت دفاع از حرفه‌ی خود را نداشته‌اند یا مسؤولیت اعمال خود را بر عهده نمی‌گرفته‌اند. دیدگاه یا بهتر بگویم روش‌ دار‌و دسته‌ی رقیب این است که درست همزمان با انجام سرقت، در مذمت هرگونه سرقت و اختلاس و ارتشا داد سخن می‌دهند و همه‌ی شاخه‌های این هنر را زیر سؤال می‌برند. این به نظر من خیلی نامردی است که آدم یک دستش در جیب مردم باشد و دست دیگرش را با شدت و حدت تکان بدهد و با سخرانی‌های آتشین، حرفه‌ی دزدی را محکوم کند و برای همپالگی‌های خود خط و نشان بکشد. البته من یقین دارم که بار کج به منزل نمی‌رسد و دست این جماعت به زودی رو می‌شود. من زنده، شما هم زنده، به زودی خواهیم دید.

یکی از دوستان کتاب‌خوان من در یک کتابی خوانده بود که: «عده‌ای از مردم را برای مدتی می‌توان فریب داد ولی همه‌ی مردم را برای همیشه نمی‌توان». کسانی که اکنون بر مسند قدرت نشسته‌اند و اموالم را که محصول سال‌ها تلاش و دزدی صادقانه است، مصادره کرده‌اند و به من تهمت جنون و دیوانگی زده‌اند و مرا در این تیمارستان محبوس کرده‌اند، به زودی تاوان این ستم‌ها و نامردی‌هایشان را پس خواهند داد.

بريده‌اي از كتاب: "سري كه درد ... مي‌كند"

نوشته‌ي: سيد مهدي شجاعي

انتشارات نيستان

(با اندكي تلخيص)

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: