آدمی پیر چو شد، حرص جوان می‌گردد

آدمی پیر چو شد، حرص جوان می‌گردد

این چاه آشپزخونه‌تونو نمی‌خواید درست کنید؟ یه پارچ آب ریختم کفِشو بشورم، دو ساعته نشستم دارم تلمبه می‌زنم!
نویسنده: مرضیه رافع
تاریخ انتشار:
915 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
0 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند
ــ بابابزرگ!
+ بله باباجون؟
ــ بابابزرگ این چاه آشپزخونه‌تونو نمی‌خواید درست کنید؟ یه پارچ آب ریختم کفِشو بشورم، دو ساعته نشستم دارم تلمبه می‌زنم! بنده‌ی خدا مادرجون چی کار می‌کنن؟
+ خب تو نباید کف اونجا آب می‌ریختی باباجون! چرا نپرسیدی؟
ــ چیو بپرسم؟ کَفِش پر از لکه‌ی ماست و مربا و خورش یود. آدم حالش ناجور می‌شد می‌دید!
+ همین دیگه. تو هم به مادرجونت رفتی. فقط بلدی غر بزنی. اونجا رو باید دستمال نم‌دار بکشی.
ــ وا! بابابزرگ!!
+ هی به مادرجونت می‌گم کف اونجا رو موکت کنیم، به خرجش که نمی‌ره!
ــ موکت چرا؟
+ خب الآن بخوام بدن بیان درستش کنن، ۶۰تومن ازم می‌گیرن. یه موکت می‌کنی و والسلام.
مادرجون که تا حالا ساکت بود، انگاری که یه‌هو بنزین ریخته باشی رو آتیشش. با حالتی که انگار داره مسخره می‌کنه گفت:
× مهندس! می‌شه بگی اون وقت آب ماشین لباسشویی کجا بره؟!
+ دیدی گفتم به مادرجونت رفتی؟ فقط بلدید غر بزنید!
ــ خب باباجون! راست می‌گن دیگه. بعدشم الآن موکت هم بخواید بخرید همون می‌شه که. یه بار بدید بیان درست کنن تموم شه بره!
مادرجون که باز انگار داشت مسخره می‌کرد با همان لحن که حالا به‌نظرم عصبانی هم می‌آمد گفت:
× عزیزم چارتا تیکه پاره موکت تو زیرزمین داریم، باباجونت می‌گه همونا رو بیاریم!
ــ وا! آره بابابزرگ؟!
+ این قد نگو "وا". خیلی هم خوب‌اند. فقط باید شستشون.
مادربزرگ هم جای من جواب دادند:
× کجا می‌خوای بشوری؟ لابد می‌خوای تو آشپزخونه روشون دستمال نم‌دار بکشی؟!!!
بعد هم شبکه‌ی تلویزیون را عوض کردند و گذاشتند رو برنامه‌ی آشپزی ماند.
× مریم جان! آشپزخونه رو ول کن مادر، خودش آروم آروم می‌ره پایین. بیا بشین پیش خودم یه روز اومدی اینجا.
رفتم پیش مادرجون نشستم. همچین که کنارشان رفتم، برگشتند گفتند:
× این آشپزه رو دیدی؟ خیلی چیزای خوبی درست می‌کنه. همه‌ی وسایلاشم جدیدن.
ــ آخه لازم نمی‌شه این همه خرت‌و‌پرت.
× خرت‌وپرت چیه مادر؟ تو که دختر جوونی نباید از این حرفا بزنی. به مامانت بگو واست از این یخچالا بگیره که روش صفحه‌ی تلویزیون داره. خیلی شیکه. تازه این ۵۰ کاره‌شو ببین! به باباجونت گفتم؛ قراره روز زن برام بخره.
ــ چی؟ روز زن براتون ۵۰ کاره بگیره؟ باباجونم قبول کردن؟
× هنوز که چیزی نگفته. می‌خوام رو اُپن بذارم. خیلی شیک می‌شه. نه؟
من که از این حرف، هم وا رفته‌بودم و هم خنده‌ام گرفته‌بود، گفتم پس چاه آشپزخونه چی؟ واجب‌تره ها!
× مادر تو هم به قول خودتون "گیر دادیا!" برو به باباجونت بگو!

رسول اکرم (صلي‌الله عليه‌وآله):

يَهْرَمُ ابْنُ آدَمَ وَتَشِبُ مِنْهُ اثْنَتَانِ : الْحِرْصُ و الأمل

آدمیزاد پیر می‌شود و دو چیز در او جوان می‌شود: حرص و آرزو

(تحف‌العقول ۵۶)


ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: