داس مرگ!

داس مرگ!

مرگ گوهرها را از سنگ های بی ارزش جدا می کند.
نویسنده: محمد بلخی <br/> (بازنویسی ازکاظم محمدی)
تاریخ انتشار:
521 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
2 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

حضرت موسی(ع) از خدا پرسید: «ای خدای بزرگ! چرا انسان را با این صورت زیبا می آفرینی و سپس وی را می میرانی؟ چرا نقش به این لطیفی را ابتدا آباد و سپس ویران کنی؟»

خداوند حکیم پاسخ داد: «من می دانم که این سؤال تو از روی انکار و غفلت نیست وگرنه تادیبت می کردم. می دانم که با این پرسش می خواهی از حکمت من سر در بیاوری و عامه‌ی مردم را از آن باخبر سازی. اکنون برای دانستن پاسخ سؤالت دانه‌ای در زمین بکار تا خود بیابی چرا اینگونه است.»

موسی دانه‌های گندم را کاشت و وقتی خوب رشد کردند و رسیدند، داسی برداشت و شروع به درو و بریدن آنها کرد.

در همین لحظه ندایی به گوشش آمد که: «ای موسی! چرا دانه‌ها را در زمین کاشتی و از آنها موظبت کردی و اکنون که به کمال رسیده‌اند آنها را می بُری؟»
موسی عرضه داشت: «برای اینکه دانه‌های گندم را از کاه آن جدا سازم. روا نیست هر دو را در یک انبار جا دهم.»

خداوند فرمود:«این قدرت تشخیص و تمییز را چه کسی به تو عطا کرده؟»
موسی گفت: «یارب! عقل و ادراکم را تو بخشیده‌ای.»
خداوند فرمود: «پس چرا من چنین نکنم؟! در میان آدمیان نیز روحهای پاک و ناپاک در هم آمیخته است. در صدف وجود انسان نیز گاه دُرّ و مرجان است و گاه سنگی بی ارزش. حال نباید آنها را از هم جدا کنم و بینشان فرق بگذارم؟»

منبع: دفتر چهارم مثنوی
------
قال الله تعالی:
الذِی خلق الموت والحیاه لیبلوکم ایکم اَحسَن عملا و هو العزیز الغفور. (سوره ملک/ آیه ی ۲)

ترجمه: خدا کسی است که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارتر است و اوست توانای بی همتا و آمرزگار.


ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: