خدایا فاتحه اسماعیل‌ها را بخوان

خدایا فاتحه اسماعیل‌ها را بخوان

به سجده افتاد و سرش را محکم‌تر از قبل به خاک فشرد؛ از شر اسماعیل‌ها خلاصم کن. فاتحه اسماعیل غرور و آرزوها را بخوان…
نویسنده: ...
تاریخ انتشار:
479 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
4 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند
بعد از این‌همه وقت، نگفتن یا گفتن و سَرسَری رد شدن، حالا می‌خواست جلویش بایستد و در یک جمله بگوید «اهدنا الصراط المستقیم». بگوید «من را آنچنان آزرم‌ناك خودت قرار بده كه انگار می‌بینمت. چنان غرق حیایم کن انگار که حضورت را هرلحظه حس می‌کنم و قدرت برکت‌هایت را بر من فرو ریز تا آنجا كه تاخیر را در تعجیل‌های تو و ‌تعجیل را در تاخیرهای تو نپسندم و آنچه را كه پیش می‌اندازی دلم هوای تاخیرش را نكند. و زبان به گلایه آنچه به تاخیر می‌اندازی نگشایم.»

اما کم نبودند بندهایی که بسته بودنش به زندگی. هر کلمه را که ادا می‌کرد یکی از اسماعیل‌ها چنان مدعی نگاهش می‌کرد که صدایش ناخود آگاه آرام می‌شد. به سجده افتاد و سرش را محکم‌تر از قبل به خاک فشرد؛ از شر اسماعیل‌ها خلاصم کن. فاتحه اسماعیل غرور و آرزوها را بخوان…

خواسته بود بندگی کند. یادش بیاید نعمت‌ها را و به شکرانه‌اش توبه کند. « در بیماری خواندمت و شفایم دادی. در جهل خواندمت و شناختم عنایت كردی. در تنهایی صدایت كردم و جمعیتم بخشیدی. در غربت طلبیدمت و به وطن بازم گرداندی. در فقر خواستمت و غنایم بخشیدی. خدایا تو كی نبودی كه بودنت دلیل بخواهد؟ تو كی غایب بوده‌ای كه حضورت نشانه بخواهد؟ تو كی پنهان بوده‌ای كه ظهورت محتاج آیه باشد؟»

«خدای من!
تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله‌ای که من از تو گرفته‌ام.
تو که اینقدر دلسوز منی!
خدای من!
چگونه ناامید باشم در حالی که تو امید منی.
یا رب! یا رب! یا رب!»


ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: