حسین گفت اکنون پشتم شکست

حسین گفت اکنون پشتم شکست

عباس فریاد زد «یا اباعبدالله! علیک منی السلام» وقتی حسین او را افتاده در کنار فرات دید، گریست.
نویسنده: شیخ عباس قمی<br/>ویرایش یاسین حجازی
تاریخ انتشار:
535 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
0 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند
مقاتلی برای حسین نمانده است. حر را کشتند؛ حسین گفت «تو حری حر». سر حبیب بن مظاهر را جدا کردند، بر حسین دشوار آمد و دلش شکست؛ گفت «یا حبیب، خدا برکتت داد. چه برگزیده مردی بودی. یک شب قرآن ختم می‌کردی.» زهیر بن قین را کشتند و حسین گفت «خدا تو را از رحمت خود دور نگرداند و قاتل تو را لعنت کند- چنان‌که لعن فرستاد بر آنها که به صورت بوزینه و خوک مسخ شدند». غلام حسین را که قاری بود کشتند؛ گریان به کنار غلام آمد و صورت بر صورت او نهاد: غلام چشم باز کرد و لبخندی زد و جان تسلیم کرد.

یاران حسین کشته شدند و فقط اهل بیت ماندند. علی اکبر اول شهید اهل بیت بود. وقتی او را کشتند، اشک حسین روان شد و گفت «بعد از تو، خاک بر سر دنیا.» و بعد با صدای بلند گریه کرد. تا آن لحظه کسی صدای گریه حسین را نشنیده بود.  حسین، قاسم‌ابن‌حسن  را اذن نداد. او بر پای عمو افتاد و گریست و اذن خواست. اذن داد. قاسم به جنگ رفت. وقتی به ضرب شمشیری افتاد، گفت «عمو!» حسین مانند شیر خشمگین حمله کرد. سپاه را دور کرد. بر سر قاسم ایستاد و گفت «به خدا سوگند بر عموی تو سخت گران آید که تو او را بخوانی و اجابت تو نکند یا اجابت او تو را سودی ندهد. امروز کینه‌جو بسیار است و یاور اندک».

از اهل بیت فقط عباس‌ابن‌علی ماند. جلوی حسین ایستاده بود. نزدیک او جهاد می‌کرد و حسین به هر سمت می‌رفت عباس هم به همان سمت می‌رفت تا سپر بلای او باشد.  دستش، پایش، سینه‌اش و سرش همه را سپر حسین می‌کرد و از او جدا نمی‌شد.

عباس به طلب آب رفت. بر او حمله کردند. او هم بر آنها تاخت. آنها را پراکنده کرد. زیدبن رقاد جهنی پشت درخت خرمایی کمین کرد. حکیم بن طفیل سنبسی به کمک او آمد و دست راست عباس را زد. عباس شمشیر را با دست چپ کرفت و جنگ کرد تا ضعف بر او چیره شد و زخم‌های بسیاری به او رسید و از حرکت ماند.

 زید ابن رقاد از پشت درخت خرما دست چپ او را زد. سپس مردی به او حمله کرد و با گرزی آهنین بر فرق سر او کوفت که سر او را شکافت و از اسب افتاد. فریاد زد «یا اباعبدالله! علیک منی السلام». وقتی حسین او را افتاده در کنار فرات دید، گریست و گفت «اکنون پشت من شکست و چاره‌ام کم شد».

وقتی عباس شهید شد، لشکری باقی نمانده بود.

منبع: "کتاب آه" (بازخوانی نفس المهموم شیخ عباس قمی؛ مقتل حسین ابن علی علیه‌السلام)
ویرایش یاسین حجازی.


ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: