فقط یک مشت بزن توی دیوار

فقط یک مشت بزن توی دیوار

بعضی وقت‌ها دیوارهایی که دور ماست انقدرها هم غیر قابل از بین رفتن نیستند باید یک مشت بزنیم توی دیوار!
نویسنده: برایان کاوانو
تاریخ انتشار:
434 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
2 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند


زندان جدیدی با زحمت طاقت فرسای زندانیان ساخته شد. قرار بود ساختمان جدید جایگزین زندان قدیمی و کهنه‌ای شود که سال‌ها زندانیان را در خود جا داده بود. زندانی‌ها پس از اسکان در سلول‌های تازه خود ناگزیر شدند اسباب و اثاثیه زندان کهنه، مانند در و پنجره و لوازم لوله کشی و دستشویی و غیره را جمع آوری کنند. آخر سر دیوارهای بلند زندان کهنه را تحت نظر  محافظین پایین کشیدند.
زندانیان به هنگام تخریب ساختمان کهنه با کشف این که دیوارهای زندان علیرغم میلگردهای دو اینچی، پنجره‌ها و قفل‌های بزرگ متصل به درهای ضخیم از کاغذ و گل رس درست و به گونه‌ای رنگ آمیزی شدند که سنگ و آهن به نظر می‌رسند، شوکه شدند. خشم و غضبی آتشین سراپای وجودشان را فرا گرفت. زندانیان تازه فهمیده بودند  که اگر در طول دوران محکومیت در ساختمان قدیمی مشت و یا لگدی محکم بر یکی از دیوارهای آن می‌زدند، دیوار فرو می‌ریخت و همه آنها پا به فرار می‌گذاشتند.
زندانیان سالیان سال در سلول‌های خود در هم می‌لولیدند و تصور می‌کردند دیوارها غیرقابل نفوذاند و هرگز کسی آن را نیازموده بود چون تصور می‌کرد دسترسی به آزادی بسیار مشکل است.

بذرهای انگیزگر برزگر
تالیف: برایان کاوانو
ترجمه: ع.ا.راستکار محمود زاده
ناشر: فروغ آزادی
نوبت چاپ: پاییز ۱۳۸۲
ص ۱۹


ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: