ما چقدر فقیر هستیم

ما چقدر فقیر هستیم

پسر گفت: متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!
نویسنده: ...
تاریخ انتشار:
285 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
8 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

روزی مردی ثروتمند پسربچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می‌کنند چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند.
در راه بازگشت و در پایان سفر مرد از پسرش پرسید: «نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟»

پسر پاسخ داد: «عالی بود پدر!»
پدر پرسید: «آیا به زندگی آنها توجه کردی؟»
پسر پاسخ داد: «بله پدر!»
و پدر پرسید: «چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟»

پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: «فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهارتا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه‌ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوس‌های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می‌شود، اما باغ آنها بی‌انتهاست!»
با شنیدن حرفهای پسر زبان مرد بند آمده بود. پسربچه اضافه کرد: «متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!»

منبع:
هفده داستان کوتاه کوتاه
گزیده و ترجمه: سارا طهرانیان
نشر: کتاب خورشید


ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: