کشاورزی که جانش برای زمین درمی‌آمد

کشاورزی که جانش برای زمین درمی‌آمد

کشاورز همچنان با حرص به راه خود ادامه داد و زمین‌های بیشتری را زیر پا گذاشت...
نویسنده: مسعودلعلی
تاریخ انتشار:
91 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
4 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

روزی پیشنهاد بی سابقه‌ای به کشاورزی شد. او می‌توانست با پرداختن چند سکه طلا هر اندازه زمینی را که در یک روز می‌توانست از آن پیاده عبور کند را از آن خود سازد. تنها شرط پیشنهاد این بود که کشاورز باید تا غروب آفتاب به نقطه آغاز بازگردد. او سپیده دم روز بعد با گامهای تند و تیز، حرکتش را آغاز کرد. وسط روز، بسیار خسته شد اما همچنان با حرص به راه خود ادامه داد و زمین‌های بیشتری را زیر پا گذاشت. بعد از ظهر متوجه شد فاصله‌اش با نقطه آغاز بسیار زیاد شده است و بنابراین به سرعت گامهای خود افزود.

با پایین آمدن خورشید، دویدن را شروع کرد؛ چون خوب می‌دانست که در صورت بازنگشتن به نقطه آغاز، پیشنهاد را می‌بازد و دیگر فرصت آن را پیدا نمی‌کند که صاحب زمینی بزرگ شود.

چیزی به پنهان شدن خورشید در پشت کوه‌ها نمانده بود که سر و کله کشاورز در نزدیکی‌های خط آغاز پیدا شد. او با نفس های بریده و قلبی که به شدت می‌تپید، آخرین رمق خود را جمع کرد و قبل از غروب، تلو تلو خوران خود را به نقطه آغاز رساند؛ ولی لحظاتی بعد، از حال رفت و نقش بر زمین شد و مرد.

خدمتکارانش قبری برای او ساختند که طول آن کمتر از دو متر و عرض آن کمتر از یک متر بود.

 

 

 

 

 

روز را خورشید می سازد، روزگار را ما

مؤلف: مسعودلعلی، فهیمه ارژنگی

انتشارت جاودان خرد
الامام علی علیه السلام:

قتل الحِرصُ راکبه.

آرزومندی و حرص مرکبی است که صاحب خود را می‌کشد.

(غررالحکم 6822)

الامام علی علیه السلام:

ربّ حریصٍ قَتَله حرصه.

چه بسیار انسانهای حریصی که با حرص خویش کشته شدند.

(غررالحکم 5302)
ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: