آرزوهایی که حرام شدند

آرزوهایی که حرام شدند

حتی یکی از آنها هم کم نشده بود.همه نو بودند و برق می‌زدند.
نویسنده: شل سیلور استاین
تاریخ انتشار:
108 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
1 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند


جادوگری که روی درخت انجیر زندگی می‌کرد، به لستر گفت: «آرزویی کن تا برآورده کنم.»لستر هم با زرنگی آرزو کرد « دو آرزوی دیگر داشته باشم!». بعد با هر کدام از این دو آرزو، آرزو کرد سه آرزوی دیگر داشتهباشد. آرزوهایش شد شش تا. با هر کدام از این شش آرزو، سه آرزوی دیگر خواست و ...از هر آرزویش برای خواستن آرزویی دیگر استفاده کرد. تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به 5میلیارد و 7میلیون و 18هزار و 34 آرزو! بعد آرزوهایش را پهن کرد روی زمین و مشغول شد: کف می‌زد، می‌رقصید، جست و خیز می‌کرد، آواز می‌خواند و برای داشتن آرزوهای بیشتر و بیشتر آرزو می‌کرد. این در حالی بود که دیگران می‌خندیدند و گریه می‌کردند و عشق می‌ورزیدند و محبت می‌کردند. لستر وسط آرزوهایش نشست و آنقدر آنها را روی هم ریخت تا مثل تپه‌ای از طلا شد.
بعد شمردن را آغاز کرد. آنقدر شمرد تا پیر شد. شبی پیدایش کردند در حالی که مرده بودو آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بود. آرزوهایش را شمردند. حتی یکی از آنها هم کم نشده بود.همه نو بودند و برق می‌زدند. بفرمایید چند تا بردارید! اما به یاد لستر هم باشید که در دنیای سیب‌ها و لبخندها و کفش‌ها، همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد!

 

روزراخورشیدمیسازدروزگاررا ما
شل سیلور استاین
ناشر: جاودانخرد
الامام علی علیه السلام:
الأمل خادع غار ضار.
آرزوهای بی‌اساس فریب دهنده و غرورآور و زیان بار هستند.
(غررالحکم 1145)
ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: