شاید این بلا شانس بیاورد

شاید این بلا شانس بیاورد

شاید حالا نتوانی باور کنی، اما ممکن است همین بلا که از آن شکایت می‌کنی، برای تو شانس بیاورد.
نویسنده: نوربرت لش لایتنر
تاریخ انتشار:
112 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
2 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

شاگردی از مصیبتی که بر سرش آمده بود نزد استاد گله کرد.

استاد گفت: شاید حالا نتوانی باور کنی، اما ممکن است همین بلا که از آن شکایت می‌کنی، برای تو شانس بیاورد. البته اگر داستان زیر را الگوی خود قرار دهی:

پادشاه قدرتمندی یک میوه کمیاب را به خدمتکار خود داد تا مزه آن را بچشد. خدمتکار میوه را چشید، مکثی کرد و گفت که در زندگی خود هرگز چنین میوه خوشمزه‌ای نخورده است.

پادشاه که کنجکاو شده بود، از ظرف طلا میوه‌ای برداشت و آن را امتحان کرد. ولی به محض اینکه میوه را گاز زد، به علامت تنفر صورت خود را جمع کرد. سرخدمتکار فریاد زد: مرا مسخره کرده‌ای؟

خدمتکار جواب داد: اصلا چنین قصدی نداشتم، اما از آنجا که همواره هدایای پر ارزشی از دستان شما دریافت کرده‌ام به نظرم رسید، صحیح نیست که از تلخی میوه گله کنم.

پادشاه که از جواب خدمتکار متعجب و در عین حال بسیار شاد شده بود، پاداش با ارزشی به او داد.

بال هایی برای پرواز

نوربرت لش لایتنر

مؤسسه ی انتشارات نگاه
ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: