خوشبختی را در هاله‌ای از ابهام فرو نبریم

خوشبختی را در هاله‌ای از ابهام فرو نبریم

خوشبختی را در چنان هاله‌ای از ابهام فرو نبریم که خود، درمانده از شناخت شویم.
نویسنده: نادر ابراهیمی
تاریخ انتشار:
177 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
2 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

خوشبختی را در چنان هاله‌ای از ابهام فرو نبریم که خود، درمانده از شناخت شویم. خوشبختی را تابع لوازم و شرایط بسیار دشوار و اصول و قوانین پیچیده ادراک ناپذیر ندانیم تا چیزی ممکن الوصول به ناممکن ابدی تبدیل شود. خوشبختی را چنان تعریف نکنیم که گویی سیمرغی باید تا آن را از قله قافی بیاورد.
خوشبختی، عطر مختصر تفاهم است که اینک در سرای تو پیچیده. و عطریست باقی که از آغاز تا پایان این راه، همیشه می‌توان بوییدش.
مادربزرگی داشتم که برای دیدار حضرت خضر، برنامه‌ای چهل روزه داشت.چهل روز تاریک روشن سحر، بعد از نماز خود را صفا می‌داد، جلوی خانه را آب و جارو می‌کرد، قدری گلاب به فضا می‌بخشید و روز چهلم به انتظار می‌نشست. نخشتین پیرمردی که می‌گذشت، برای مادربزرگ حضرت خضر بود.  مادربزرگ از او چیز زیادی نمی‌خواست، چیز تازه‌ای نمی‌خواست. توقع تازه‌ای نداشت و از روزگار با شکایت سخن نمی‌گفت. مادربزرگ فقط زیر لب می‌گفت: ای حضرت! سلامت و شادی را در خانه ما حفظ کن.
مادربزگ غیرممکن را با مهربانی و خلوصش نه تنها ممکن بَل بسیار آسان کرده بود. من، بعدها که جوان شدم و مادربزرگ دیگر وجود نداشت، تنها با یادآوری آن بوی گلاب سحرگاهی و آن عطر خاک آب خورده، خوشبختی را در حجمی بسیار عظیم احساس می‌کردم. می‌لرزیدم و به یاد می‌آوردم مادربزرگ با کمک حضرت خضر چقدر خوب می‌توانست شادی را به خانه ما بیاورد و در خانه ما نگه دارد.
خوشبختی را ساده بگیریم ای دوست. ساده بگیریم. خوشبختی را تنها به مدد طهارت جسم و روح، در خانه کوچکمان نگه داریم.  
 

چهل نامه کوتاه به همسرم
نادر ابراهیمی
نشر روزبهان
ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: