وسواس در انتخاب غذای شکم!

وسواس در انتخاب غذای شکم!

نمی‌دانم این شکم چه خاصیتی دارد که آدمی این همه هوایش را دارد.  
نویسنده: زهیر توکلی
تاریخ انتشار:
75 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
2 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

مسافرت که می رویم، زمان که به وقت ناهار یا شام می رسد، سر ماشین را کج نمی‌کنیم و کنار اولین ساندویچ فروشی یا اولین جگرکی یا رستوران پارک نمی‌کنیم و سرمان را نمی‌اندازیم پایین و نمی‌رویم داخل و اولین غذایی را که از میان غذاهای فهرست سفارش به چشممان می‌خورد، سفارش نمی‌دهیم. ممکن است مریض شویم و سفر است و خود سفر همین جوری هزار جور درد سر دارد و اگر مریض شویم، رودل کنیم، مسموم شویم، اسهال و استفراغ بگیریم یا تب و لرز کنیم، قوز بالای قوز می‌شود. سفر که می‌رویم، از اهالی آن شهر می‌پرسیم: آقا کبابی خوب توی این شهر کجاست یا ساندویچی خوب سراغ دارید؟
اگر هوس کله پاچه کرده باشیم، چون غذای سنگینی است، وقتی توی راهیم کله پاچه نمی‌خوریم، وقتی رسیدیم به شهری که مقصد سفرمان است و آرام گرفتیم و بیست و چهار ساعتی گذشت و خستگی سفر را تکاندیم حتما به یکی از آشنایانمان که اهل آن شهر است، زنگ می‌زنیم و آدرس می‌پرسیم و دیگر حتی به گفته خود اهل شهر که در کوچه و خیابان آنها را می‌بینیم، اکتفا نمی‌کنیم.
نمی‌دانم این شکم چه خاصیتی دارد که آدمی این همه هوایش را دارد. شکم چه دارد که روح و عقل و دل و جان ما (هرچه اسمش را می خواهید بگذارید آنچه از تن و لذت تن فراتر است) ندارد که یک هزارم این مایه‌ای که برای شکممان می‌گذاریم، برای آن نمی‌گذاریم. هر کتابی که دستمان بیاید، می‌خوانیم، هر فیلمی که دستمان بیاید می‌بینیم، هر موسیقی و آوازی که دستمان بیاید گوش می‌دهیم و از همه مهم‌تر برای مهم‌ترین غذای روح که رفاقت و هم سخنی و هم نشینی است، هیچ برنامه ویژه‌ای نداریم.

الامام حسن علیه السلام:
عجبت لمن یتفکر فی ماکوله، کیف لا یتفکر فی معقوله، فیجنب بطنه ما یؤذیه ویودع صدره ما یردیه.
تعجب می کنم از کسی که در خوردنی خود تفکر می کند چگونه در معقول خویش اندیشه نمی کند; شکم خود را از آنچه به آن آزار رساند دور می سازد ولی سینه خود را در مقابل آنچه آن را پست می گرداند رها می کند.
(بحار الانوار ج 1 ص 218)
ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: