چه وقت پیر می‌شویم

چه وقت پیر می‌شویم

حس پیری وقتی به سراغ ما می‌آید که مثل گلهای آپارتمانیازمان مراقبت شده و یا خودمان از خودمان مراقبت کرده باشیم.
نویسنده: لیلا باقری
تاریخ انتشار:
99 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
5 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

حس پیری وقتی به سراغ آدم می‌آید که ببینی اندازه سِنت زندگی نکردی... حتی اگر بیست و چند ساله باشی. این زندگی نکردن هم برای هر کسی یک معنی دارد. بستگی دارد زندگی در نظر فرد به چه چیزی تعبیر شود. اما در کل اگر فردی در زندگی‌اش توسعه همه جانبه نداشته باشد، کمتر حس رضایت ذهنی خواهد داشت. توسعه از این باب که ممکن است شخصی در یک بُعد از زندگی خود رشد کرده باشد اما در ابعاد دیگر حس کامیابی نداشته باشد. پولدار باشد اما روابط انسانی رضایت بخشی نداشته باشد یا برعکس. زندگی کردن یعنی درک موقعیت‌های مختلف در زندگی و کسب تجربه‌های زیاد؛ چه شیرین و چه تلخ.
گلهای آپارتمانی را دیده‌اید؟ باید در شرایط ویژه آپارتمان باشند تا حالشان خوب باشد. مقدار معینی آب و نور بهشان برسد و خاکشان هم نیاز به رسیدگی دارد. اگر برای مدتی به حال خود رها شوند، خزان به سراغشان می‌آید. خیلی نمی‌شود این گلها را تنها گذاشت یا در طبیعت کاشتشان و به امان نور خورشید و آب باران رهایشان کرد. این گلها معمولا شرایط یکنواخت و نرمالی دارند و هیچ وقت آب و هوای طبیعی را با همه لطافت یا خشونت، تجربه نمی‌کنند. گلهای وحشی و خودرو نقطه مقابل گلهای آپارتمانی هستند. همه جا هستند. توی کوه، دشت، کنار جویبار و حتی گاهی گُله آسفالتی را شکافته و روییده‌اند. این گلها سرشار از تجربه و حس زندگی هستند. اگر زبان داشتند، حتما برایتان از روزهایی می‌گفتند که باران نم نم آمده و به گلبرگ‌هایشان طراوت داده، از روزهای خشک‌سالی که ریشه‌هایشان را به زحمت به گُله خاک مرطوبی رساندند و نجات یافتند، یا از روزهای بارانی سیل آسا و تلاش ریشه‌ها برای بقا و شاید هم قطره شبنم‌های صبح‌گاهی که شعف زده شان کرده و حس خوب بیدار شدن با تابیدن خورشید و خوابیدن با آمدن مهتاب. این گلها خیلی حرف دارند برای گفتن و تجربه برای خندیدن و شاد بودن.
حس پیری وقتی به سراغ ما می‌آید که مثل گلهای آپارتمانی یا ازمان مراقبت شده و یا خودمان از خودمان مراقبت کردیم؛ اینجا مراقبت یعنی یک اتفاق روتین و بدون نوآوری و هیجان. یک برنامه روزانه کسالت بار کار و درس و خواب و خوراک. شاید دلمان خواسته فیلم‌های زیادی ببینیم، مکان‌های زیادی برویم، زبان دوم یا سومی یاد بگیریم، ورزشی را حرفه‌ای دنبال کنیم، شغل دیگری داشته باشیم، عشق بورزیم یا هرکار دیگری که معمولا به آینده موکول شده یا جسارت و ریسک انجامش را نداشتیم. بعد وقتی سی یا چهل سالمان می‌شود، یک نگاه پشت سرمان می‌اندازیم و می‌بینیم یک خط صاف و بدون حاشیه به جا گذاشتیم. انقدر همه چیز شبیه هم بوده که حتی خاطرات زیادی نداریم. به خیلی از رویاهای نه چندان خاص و حتی معمولی خود نرسیدیم؛ پول به قدر کافی نداریم، عشق به قدر رضایت وجود نداشته، خانواده و دوست به قدر اطمینان دور و برمان نیست، دانش به قدری که اعتماد به نفس داشته باشیم!
گل‌های آپارتمانی اگر باشیم، خاطرات قابل مرور از یک لیوان آب در روز و مقداری نور و کود، آنقدر تکراری می‌شوند که حتی در ابتدای بار و بَر دادن هم حس تکرار و فرسودگی می‌کنیم.
 

الامام علی علیه السلام:
أَلاَ وَإِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً، وَالْرَّوَائِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً.
آگاه باشید که درختان بیابانی و برافراشته شده در کویر، استواریشان بیشتر و گیاهان سبز در جویبار مقاومتشان کمتر و پوستشان نازکتر است.
(نهج البلاغه نامه 45)
ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: