مرگ خوب است، اما برای همسایه

مرگ خوب است، اما برای همسایه

«وقت نشناسی» توی این روزگار تبدیل به «کلاس» شده است.
نویسنده: بنت الهدی صدر
تاریخ انتشار:
37 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
3 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

وقتی دانشجو بودم، دوستی داشتم که روی زمان حساسیت خاصی داشت. اعتقاد داشت اوقات یک فرد، حق‌الناس به شمار می‌رود. چون برای خود آن شخص بسیار عزیز و مهم است. اگر وقت کسی را بی‌موقع یا بدموقع بگیریم، یا موجب اتلاف وقتش شویم یکی از بزرگترین حق‌الناس‌ها به گردنمان خواهد بود؛ به ویژه اگر برای کلاس گذاشتن و یا برای از سر باز کردن، وقت کسی را محترم نشماریم،که دیگر نور علی نور می‌شود!
زمان و وقت، برای این دوستم به قدری مهم بود که اگر کسی از او ساعت را می‌پرسید، به شکلی دقیق و شمرده، ساعت و حتما دقیقه را هم می‌گفت. آن قدر ظریف این مسئله را رعایت می‌کرد که حتی طرف مقابل خودش هم خنده‌اش می‌گرفت و مهم شمردن زمان برایش جالب بود. حالا که مدت‌هاست از آن دوران می‌گذرد و درگیری روزمرگی‌ها و امور اداری شده‌ام، وقتی یاد حساسیت‌های او می‌افتم، می‌بینم چه قدر جای چنین آدم‌هایی در ادارات و شرکت‌ها و دفاتر مدیران خالی است.
دفتر هر مدیری، مسئول دفتری را می‌خواهد که لحظه‌لحظه وقت ارباب‌رجوع را محترم و مغتنم بشمارد. بعضی از مدیران خودشان به مسئول دفترشان توصیه می‌کنند ارباب رجوع را معطل کند. این را یک نوع کلاس گذاشتن می‌دانند و حس می‌کنند با این روش، شأن و مقامشان ارتقاء می‌یابد.
برخی از مسئول دفترها اصلا اهل رعایت «وقت» نیستند، خودشان محض ارباب رجوع چزانی(!) او را معطل می‌کنند که البته در اغلب موارد جناب مدیر هم بدش نمی‌آید. این موضوع البته به مدیر و مسئول دفترش ختم نمی‌شود، چراکه مدت‌هاست به صورت اپیدمی، به همه نقاط ادارات و شرکت‌ها تسری پیدا کرده، به نحوی که اگر کارمند و یا مسئول بخشی، امکان انجام امور مراجعه کننده در روز مراجعه را داشته باشد، به بهانه‌ها و انحاء مختلف آن را به وقت دیگری مثل فردا، هفته بعد و یا ماه آینده موکول می‌کند. اغلب مدارک اداری مراجعه‌کنندگان نیز در همین موکول شدن وقت‌ها به آتی از دست می‌روند و روی دست دفتر و ارباب رجوع هزینه مضاعف می‌گذارند.
موضوع وقت کشی، همه جا یک معضل بزرگ است و ما در این یادداشت اصلا قصد نداریم وارد چالش تنبلی شوم اما به هر ترتیب محققان هنوز دلیل علمی و عقلی‌ آن را نتوانسته‌اند به صراحت و شفاف پیدا کنند. حتی در دانشگاه‌ها به ویژه دانشگاه‌های آزاد نیز چنین حکایتی به راه است. اساتیدی که در کل ترم، کلاس‌ها را یکی درمیان برگزار می‌کنند و در آخر ترم کلاس‌های فوق‌العاده فشرده و پی در پی می‌گذارند و صدای هیچ دانشجویی را نمی‌شوند، از همین دسته افراد هستند. برخی اساتید بدون توجه به این‌که روزهای آخر ترم، از حساس‌ترین روزها برای دانشجو به شمار می‌رود و او نیاز دارد، زمانش را برای تمرکز روی همه دروس تنظیم کند، برای جبران ایام غیبت خود، جلسات جبرانی سنگینی را به دانشجویان تحمیل می‌کنند.
مطب پزشکان، بانک، مترو و حتی قرارهای دوستانه و میهمانی‌ها هم این روزها درگیر همین نوع چالش هستند! قرارهای دوستانه، برای نزدیک شدن هر چه بیشتر دوستان به یکدیگر گذاشته می‌شود، اما همین احترام نگذاشتن به اوقات یکدیگر، گاهی منجر به اختلافات چنین و چنان می‌شود. به نحوی که دوستان قدیمی مدت‌ها از هم دور می‌مانند و روابط رو به سردی می‌گذارد.
دید و بازدیدهای خانوادگی و میهمانی‌های نوروزی هم از این مسئله فارغ نیستند، متاسفانه این قضیه نوروز به نوروز هم شکل فاجعه‌آمیزتری به خود می‌گیرد. قرار میهمانی را برای ساعت 5 بعد از ظهر با یکدیگر می‌گذارند و به قول خودشان زمان را «فیکس» می‌کنند، میزبان از یک ساعت قبل از موعد رسیدن میهمان‌ها تدارک می‌بیند و آماده می‌شود، غافل از این‌که جناب میهمان بعد از آن‌همه هماهنگی و تماس‌های پشت هم که با میزبان دارد، تازه بعد از صرف شام وقت می‌گذارد برای دید و بازدید!
عیب بزرگی که «وقت نشناسی» دارد این است که امروز «کلاس» به شمار می‌رود؛ یعنی نه تنها عیب نیست بلکه حسن است. این ناهنجاری، تبدیل شده است به یک هنجار دلپذیر، که به نوعی بافت امور اجتماعی و روزمره را متحول کرده‌است. این روزها، هر کس هر کاری می‌خواهد انجام دهد، حتی اگر سر کار(!) می‌رود یا به کنفرانس یا اجلاس –حتی اجلاس بین‌المللی- دعوت می‌شود، دیگر برایش مهم نیست که رأس ساعت برسد، اتفاقا به عمد برنامه‌اش را طوری تنظیم می‌کند که نیم الی یک ساعت دیرتر برسد، چراکه ظاهرا اینگونه روی بهتری دارد و ارج و قرب طرف بالا می‌رود.
جالب‌تر این است که وقتی ما آدم‌ها خودمان در دام همین وقت نشناشی، به عبارت خودمانی، «بد قولی» قرار می‌گیریم، عالم و آدم را توبیخ می‌کنیم و عبارت قبیحه‌ای نیست که نثار طرف مقابلمان نکنیم. یک جورهایی می‌شود همین که می‌گویند «مرگ خوب است، اما برای همسایه»!
 

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: