قصه‌گو نبودن تلویزیون وطنی و پیروزی سریال‌های ترکی

قصه‌گو نبودن تلویزیون وطنی و پیروزی سریال‌های ترکی

سریال‌هایی که زشت‌ترین رذایل اخلاقی را در حد «کنش‌های ساده روانی» پایین می‌آورند!
نویسنده: لیلا باقری
تاریخ انتشار:
62 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
5 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

ما تلویزیون قصه‌گو نداریم. برنامه‌ها و سریال‌هایی که پخش می‌شوند اغلب فاقد ویژگی قصه‌گویی هستند. مسئولان شبکه‌های مختلف هم هنگام سفارش سریال برای شبکه و سپردن کار به هنرمندان اصلا حواسشان نیست سریالی داستان‌گو طلب کنند. تهیه کننده و کارگردان و فیلم‌نامه نویس هم حواسش نیست! هیچ کس درست دل به کار نمی‌دهد و نتیجه هم می‌شود همین سریال‌های آبکی که همه‌مان می‌دانیم اغلب باعث فرار مخاطب می‌شوند تا جذب آن. اما این ایراد در کشور ما که فرهنگ و ادبیات کهنش برپایه قصه استوار است پررنگ‌تر به چشم می‌آید. ما هنوز هم وقتی می‌خواهیم از نوستالژی و خاطرات زیبا حرف بزنیم، پای کرسی و شب‌های بلند زمستان را وسط می‌کشیم و از مادربزرگ و پدربزرگی حرف می‌زنیم که برایمان قصه می‌گفتند. شعرهای بزرگان ما همه قصه‌وار هستند. شاهنامه لبریز قصه است. عشق ما و جنگ ما و وطن‌پرستی ما و سایر خلقیات همه با یک قصه بیان شدند. پندهای ما همه در قالب حکایت بیان شدند. حرف‌های روزانه ما، حتی وقتی قرار است کنایه بزنیم و با کسی بحث کنیم، برای گزنده‌تر شدن و تحت تاثیر قرار دادن مخاطب در قالب حکایت و مثل  بیان می‌شوند....
همه این‌ها را یادآوری کردم که بگویم، معلوم است در کشوری که همه انقدر عاشق قصه و ماجرا هستند، تلویزیون‌های کشور همسایه گُل می‌کند و کار تعداد قابل توجهی از ما پیگیری دائم سریال‌های رنگارنگ این شبکه‌ها می‌شود. سریال‌هایی که شیوه درست داستان‌گویی را درک کردند. شیوه قصه‌گویی را بلدند و هر قسمت با سر هم کردن یک داستان جدید و تعلیق، مخاطب را وادار می‌کنند تا سریال را دنبال کند. هرچند که در نهایت بعد از گذشتن قسمت‌های زیادی از این سریال‌ها باز هم می‌بینیم داستان اصلی چندان پیشرفتی نداشته درحالی که کلی جریان فرعی اتفاق افتاده است. این همان رمز داستان‌گویی است. قصه‌گوهای حرفه‌ای را به یاد بیاورید! همه‌شان وقتی می‌دیدند مخاطب خوابش گرفته و حواسش پرت شده، با زدن بشکن یا بلند کردن صدا و هیجان دادن به لحن، دوباره حواس او را جلب قصه می‌کردند و تماشاچی گمان می‌کرد الان است که اتفاقی جذاب بیفتد و اگر خوب گوش نکند، مطلب مهمی را از دست می‌دهد. با این حال سریال‌سازهای ما از اصل به این سادگی غافل هستند و داستان را چنان ملال‌آور و بدون تنش می‌سازند که مخاطبان کمی را جذب داستان می‌کند؛ سریال‌هایی که از دیالوگ‌های نه چندان واقعی و باور پذیر و موقعیت‌های دم دستی غیر داستانی در رنج است. به این موارد، ضعف درون‌مایه را هم اضافه کنید. تلویزیون فراموش کرده چیزی بسازد که اغلب جامعه با آن درگیر است یا برای اغلب مردم جذاب است. و این درون‌مایه شاید در ابتدا مثلا عشق و عاشقی باشد و مبحثی نخ‌نما اما در واقع بحث روابط بین آدم‌ها و برخوردها و کنش‌های آنان در موقعیت‌های مختلف است؛ مطلبی که باعث همذات‌پنداری مخاطب می‌شود.
داستان‌گویی و پرداختن به رفتار آدم‌ها و روابط بین‌شان قطعا از اهمیت بالایی برخوردار است چراکه همه ما شاهد هستیم همین مخاطبانی که از تلویزیون ملی دوری می‌کنند، چطور با هیجان سریال‌های کره‌ای را دنبال می‌کنند. سریال‌هایی که از جهت قصه‌گویی شبیه همین سریال‌های پخش شده از تلویزیون کشور همسایه هستند. البته با این تفاوت فاحش که شرافتمندانه ساخته شده‌اند و در ستایش ارزش‌های انسانی و مفاهیمی چون مقاومت، چیره شدن خوبی بر بدی و ستایش فداکاری. مسئله مهمی که در سریال‌های تلویزیون کشور همسایه نه تنها وجود ندارد که به طور عمد حذف شدند و به صورت کاملا برنامه‌ریزی شده در جهت عکس آن حرکت می‌کنند. همه این سریال‌هایی که پخش آنها از آغاز شب شروع می‌شود و تا بامداد ادامه دارد و طی روز هم چندبار تکرار آن نمایش داده می‌شوند، مرتب در حال فرو کردن این مطلب در ذهن مخاطب هستند که «هرکاری که دوست داری انجام بده، تو حق داری!» مخاطب را تا عمق احساس یک آدم می‌برند و زجر او را مثلا از بی‌توجهی همسر نشان می‌دهند و در نهایت فرد برای به دست آوردن عشق همسر دست به کثیف‌ترین کارها می‌زند(البته این شکل ساده ماجراست. در حالت‌های غیر انسانی دیگر اغلب در صدد به دست آوردن شوهر و زن یک آدم دیگر هستند، آنهم در پوشش مثلا عمیق‌ترین و قابل‌ درک‌ترین احساسات انسانی!!)؛ از گوش ایستادن پشت در و حقه‌های مختلف تا برسیم به نقشه قتل رقیب! جالب اینجاست که همه شخصیت‌ها به همین شکل رفتار می‌کنند و در موقعیت‌های مختلف برای رسیدن به مقصود دست به هرکاری می‌زنند. و تمام این اقدامات دور از شان انسان هم با رنگ و لعاب عواطف انسانی و چاشنی نشان دادن لحظات رنج فرد، نمایش داده می‌شود؛ طوری که مخاطب چاره‌ای جز همذات پنداری نداشته باشد. ما در تعالیم و شیوه‌ تربیتی خود به این نکته بها می‌دهیم که کار زشت و عمل ناشایست را بازگو نکنیم چراکه باعث ریخته شدن قبح ماجرا و اشاعه آن کار زشت می‌شود. از سوی دیگر بی اعتمادی را نیز افزایش می‌دهد. و این سریال‌ها به صورت آشکارا به ترویج رذالت‌های اخلاقی می‌پردازند و مسائلی از این دست را در حد «کنش‌های ساده روانی و انسانی» پایین می‌آورند. درست است که گاهی انسانی در شرایط خاص روانی ممکن است دست به کارهای ناشایست بزند و اغلب انسان‌ها خاکستری هستند. اما اصرار این سریال‌ها برای نشان دادن این مفهوم در داستان‌های مختلف و موقعیت‌های رنگارنگ ما را به این نتیجه می‌رساند که سازندگان آن تعمدی به این مبحث می‌پردازند.
در نهایت این یادداشت برای تلنگر زدن به رسانه ملی نیست. چون در باب این مسائل بسیار گفته و نوشته شده و آب از آب تکان نخورده است. این مطلب یادآوری به خانواده‌هایی است که با اشتیاق تمام همراه با کودکان و نوجوانان خود به تماشای این سریال‌ها می‌پردازند و از اثرات مخرب تماشای این مضامین غافل هستند.
 

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: