اوقات فراغت داریم یا اوقات زیادی؟

اوقات فراغت داریم یا اوقات زیادی؟

تا به حال پيش آمده با خودمان فکر کنيم مگر ما چند سال زنده هستيم که قرار است همه‌ ساعات به انجام کارهای روتينی بگذرد که روحمان را فرسوده می‌کند؟
نویسنده: مهران مصفا
تاریخ انتشار:
68 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
1 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

انگار زندگی در کشوری چهار فصل و قرار گرفتن در آب و هوايی که ما را هميشه با بازار داغ نوبرانه‌هايش خوشحال می‌کند، بهمان ياد داده نوبر اتفاقات برايمان عزيزتر و مغتنم‌ باشد. اين نوبر دوستی در بند بند وجود اجتماعی و سياسی و اقتصادی و فرهنگی اجتماع ما هم رسوخ کرده‌است. همين می‌شود که پرداختن به برخی مسائل و داد سخن سر دادن درباره‌شان فقط زمانی صورت می‌گيرد که نوبر آن مسئله وارد بازار مطبوعات و کنفرانس‌ها و همايش‌ها شده باشد. مثلا فصل تابستان نوبر خيلی چيزها به بازار می‌آيد و همين می‌شود که همان تابستان شروع می‌کنند به ريختن طرح و برنامه و ايده. تا بيايند برنامه‌ها را اجرا کنند هم تابستان و نوبر آن مسئله تمام شده است و ما می‌مانیم طرح‌ها و ايده‌های نيمه کاره.


اوقات فراغت به شرط چاقو!

يکي از اين موضوعات نوبرانه اوقات فراغت است. اوقاتی که فقط در تابستان مهم است و پررنگ جلوه داده می‌شود. 90 روزی که با تمام اين اوصاف در بين بسياری از ما هرز می‌رود. البته  لازم است اين را هم بگويم اوقات فراغت يک پسوند دارد که بی‌خود و بی‌جهت دائمی شده؛ «اوقات فراغت جوانان». اصلا معلوم نيست چه کسی اين اوقات فراغت را با چه استدلالی مختص جوانان کرده است. در صورتی که اوقات فراغت پيرزنان و پيرمردان بازنشسته خيلی بيشتر از جوانان است و هيچ فردی هم به فکر اين قشر نيست. جالب اينجاست که اين قشر هم به فکر خودش نيست و گمان می‌کند اوقات فراغت برای پيرزنان يعنی همين که با نوه‌هايشان سرگرم باشند و برای پيرمردان يعنی بروند پارک يا سنگک تازه بخرند. برای همین اگر افراد مسنی را ببينيم که جز اين کارهای تکراری، فعاليتی چون رفتن به کوه را انجام می‌دهند کلی تعجب می‌کنيم و می‌گوييم «چه دل خوشی دارند اينها!»

 اصلا اشکال کار و غنی نشدن اوقات فراغت به اين بر می‌گردد که ما نه تعريف درستی از اوقات فراغت داريم و نه تعريف درستی از خواسته‌هايمان، اهدافمان و هزارتا چيز ديگری که اگر تعريف داشتيم آنوقت اصلا اوقات فراغتی نداشتيم. غرض از اين حرف‌ها اين نيست که هيچ مسئولی را از کم کاری در حوزه مسئوليتش‌هايش مبرا کنيم. بلکه هدف زدن يک سوزن به خودمان است که مسئولان سال‌هاست از خودن جوالدوزها بی‌حس شدند و ديگر عکس‌العملی نشان نمی‌دهند.

 

اوقات فراغت بدون داشتن سرنخ يعني اوقات زيادی

فضای سبز، ورزشگاه، سينما، کتابخانه، برنامه و ... نداريم، همه چيز پول می‌خواهد و گران است و هزارتا حرف ديگر درست؛ اما اين دليل نمی‌شود تا کودک، نوجوان، جوان، ميانسال و کهن‌سال تمام وقتش پای تلويزيون و برنامه‌هايی هرز برود که کمتر پيش می‌آيد چيزی عايدت کند خير دنيا و آخرت.

تا به حال چقدر پيش آمده که فکر کنيم اوقات بدون مشغله در روز( تمام 365 روز سال نه فقط تابستان) چه ساعاتی است. خانم‌های خانه‌دار به اين فکر کردند وقتی از کار خانه فارغ می‌شوند، دارای اوقات فراغت هستند؟ کارمندان يک شيفت کار فکر کرده‌اند فرضا از ساعت 4 بعد از ظهر به بعد دارای اوقات فراغت هستند؟ دانش آموزان زمان برگشتن و تعطيلی مدرسه می‌دانند دارند اوقات فراغت خود را در خيابان‌ها با پرسه زدن می‌گذرانند؟ 

تا به حال پيش آمده با خودمان فکر کنيم مگر ما چند سال زنده هستيم که قرار است همه‌ ساعات به انجام کارهای روتينی بگذرد که روحت را فرسوده می‌کند؟ فکر کرديم روياهای نوجوانی‌مان چرا برای هميشه لای دفترچه انشاء و دفتر خاطراتمان گُم شده است؟ از عشق به ستاره‌شناسی، آرزوی واليباليست شدن، گشتن دور دنيا، داشتن کتابخانه‌ای بزرگ و ... گرفته تا پژوهش در مسائل مختلف( خُب من که نمی‌دانم توی دفتر انشای تمام آدم‌ها چه روياهايی نوشته شده؟) فکر کرده‌ايم چه طور روزمرگی‌های رنگ به رنگ حتی نگذاشت اندکی برای رسيدن به خواسته‌هايمان تلاش کنيم و بعد آنقدر همه چيز دور از دسترس و محال به نظر آمد که برای هميشه عنوان رويا و آرزو را با خود به يدک کشيد.

خوب که چی؟ با خودتان می‌گوييد قرار نيست آدم توی دو ساعت فراغت بعد از ظهرش ستاره شناس يا واليبالست شود؟ بله قرار نيست همه کارها در همين دو ساعت انجام شود، اما فکر کردن به خواسته‌ها ريختن طرح و برنامه و مطالعه حتی در حد يک بروشور و اطلاعيه‌ای که روی ديوار است و چنگ زدن به هر نشانه کوچکی می‌تواند دريچه‌ای به روی دنيای خواسته‌های ما باز کند.

 

فقط کمي اکتيو باشيد...

خريدن يک روزنامه و ورق زدن صفحات آن، گوش دادن به يک برنامه راديويی که دارد با جوان موفقی مصاحبه می‌کند، رفتن به يک گالری هنری و نمايشگاه، سر زدن به يک کتابخانه و خواندن جديدترين مجلات، پيگيری فلان ويژه‌نامه و برنامه و خلاصه هزارتا کار ديگر که ممکن است بدون برنامه‌ريزی خاص و بر حسب اتفاق انجام می‌شود، دارای صدها نشانه و نشان دادن راه و انداختن قلابی است تا شما را به سمت و سويی هدايت کند که بعدها با يادآوريش انگشت تقدير را به دهان می‌گيريد.


و اما يک سوال...!

هنوز مطمئنیم اوقاتمان با چهارتا ورزشگاه و پارک و برنامه دولتی پر می‌شود و لاغير؟ اگر پاسخ مثبت است، همه‌مان را بشارت می‌دهم به کهن‌سالی که با خريدن سنگک و بازی با نوه‌ها می‌گذرد.

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: